میوه تلخ
چراغقرمز شد. ایستادم. آمدند، هم فال وهم مایع شیشه پاککن در دستشان بود. تا سبز شدن چراغ، چه حالی داشتم بماند. هوای بیرون سرد و سوزنده و آنها تک پیراهنی در تن، لابلای دود،ماشینها ،دود اسپندوبوی مایع رنگی که بر شیشه ماشینها اسپری میکردند، میگذشتند. چراغ سبز شد. خوشحال شدم، [...]